به عنوان شاخه ای از علم، روانشناسی به بررسی نحوه رفتار و تفکر افراد در زمینه های مختلف می پردازد. هدف این رشته مطالعه توصیف، پیش بینی و توضیح رفتار انسان علاوه بر درک چگونگی عملکرد ذهن در افراد است.
روانشناسی تاریخچه بسیار طولانی دارد که به دوران باستان باز می گردد. فیلسوفان و روشنفکران از دوران باستان، مانند افلاطون، ارسطو، سقراط و نفیسه، موضوعات مرتبط با سلامت روان را مطالعه کردند. با این حال، روانشناسی به عنوان یک رشته علمی جداگانه در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 ظهور کرد.
ویلهلم وونت که به عنوان پدر روانشناسی شناخته می شود، اولین آزمایشگاه روانشناسی آلمان را در سال 1879 تأسیس کرد. به منظور بررسی موضوعاتی مانند حواس، حافظه، ادراک و احساسات، روش های علمی ایجاد کرد.
در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20، روانشناسی شاهد ظهور دو جریان اصلی بود. روانشناسی تجربی و تفسیری هر دو تاکید زیادی بر استفاده از تکنیک های علمی و آزمایشگاهی برای توضیح رویدادهای روانشناختی دارند.
در آغاز قرن بیستم، زیگموند فروید، روانکاو و پدر نظریه هذیان، نظریه های بنیادینی مانند نظریه فرافکنی و روانکاوی را توسعه داد. او تأکید کرد که چگونه اعمال افراد ممکن است تحت تأثیر خواستههای غیرمنطقی و تفکر بیش از حد قرار گیرد.
طی دهههای بعد، تعدادی از مکاتب و جریانهای روانشناختی از جمله روانشناسی رشد، روانشناسی بالینی، روانشناسی شناختی، روانشناس کودک و نوجوان و روانشناسی رفتاری ظهور کردند. هر یک از این مکاتب در طول قرن بیستم و تا کنون بر جنبههای خاصی از روانشناسی متمرکز شدهاند، همراه با روشها و نظریههای پیشرفتهای که درک روانشناسی را در میان همه فرهنگها افزایش داده است. رشد این موضوع تحت تأثیر چندین رشته علمی از جمله روانشناسی شناختی، روانشناسی اجتماعی، روانشناسی سلامت، روانشناسی تربیتی و روانشناسی سازمانی قرار گرفته است.
با گذشت زمان، تکنیک های تحقیقات روانشناختی نیز تغییر کرده است. از روشهای آزمایشگاهی و مشاهدهای، آنها به رویکردهای میدانی، روششناسی آماری، و فناوری تصویربرداری مغز (به عنوان مثال، نظارت بر فعالیت مغز) پیشرفت کردهاند.
درگیری روانشناسی با موضوعات مرتبط مانند علوم اعصاب و علوم شناختی با ظهور فناوری و پیشرفت در علوم اعصاب رشد کرده است. اکنون دانشمندان در مورد اینکه چگونه این فعل و انفعالات بر فرآیندهای شناختی انسان و عملکرد مغز تأثیر می گذارد، اطلاعات بیشتری دارند.
در نهایت، روانشناسی به عنوان یک رشته علمی پویا و پیشرفته، درک ما از افراد و رفتار آنها را ارتقا می دهد. این رشته با هدف ارتقای کیفیت زندگی انسانی و اجتماعی در حوزه های مختلفی از جمله آموزش، سلامت روان، مشاوره، توسعه سازمانی و سایر حوزه ها کاربرد دارد.
به عنوان یک رشته علمی مستقل، روانشناسی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شکل گرفت.
روانشناسی عمومی به عنوان یک رشته مطالعاتی جداگانه در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ظهور کرد.
دهه 1910 شاهد شکل گیری علم روانشناسی یادگیری بود که تاکید داشت یادگیری بر اساس رفتار مشاهده شده است.
ویلهلم وونت را بنیانگذار روانشناسی به عنوان یک علم می دانند و همچنین به پدر علم روانشناسی مشهور است.
تاریخچه روانشناسی نوشته رابینسون اولین کتابی است که در مورد توسعه روانشناسی نوشته شده است.
اولین روانشناس ایران هم علی اکبر دهخدا می باشد.
تاریخچه علم روانشناسی عمومی
تاریخچه طولانی روانشناسی عمومی وجود دارد. در گذشته، فیلسوفان و روشنفکران بر افکار و احساسات مردم تمرکز داشتند. با این حال، در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20، روانشناسی عمومی به عنوان یک رشته مطالعاتی مجزا شناخته شد.
روانشناسی عمومی رفتار و فرآیندهای فکری انسان را در زمینه های مختلف مطالعه می کند. هدف این حوزه از تحقیق طبقه بندی، درک و پیش بینی رفتار انسان است.
از جمله پیشگامان روانشناسی عمومی ویلهلم وونت است. وونت اولین آزمایشگاه روانشناسی آلمان را در سال 1879 تأسیس کرد که به عنوان شروع رسمی روانشناسی عمومی در نظر گرفته می شود. وونت به منظور بررسی موضوعاتی مانند حواس، حافظه، ادراک و عواطف، روش شناسی های علمی ایجاد کرد.
در اوایل قرن بیستم، روانشناسان متعددی به حوزه روانشناسی عمومی کمک کردند. کارل یونگ، یکی از همکاران فروید، نظریه هایی را در مورد ناخودآگاه و چگونگی تأثیر آن بر رفتار ایجاد کرد. جان واتسون، بنیانگذار روانشناسی رفتاری، بر نیاز به در نظر گرفتن رفتارهای قابل مشاهده و اندازهگیری تاکید کرد. پدر روانشناسی آمریکایی، ویلیام جیمز، تأکید زیادی بر تجربه و شناخت انسان داشت.
در طول دهه های بعدی، چندین جریان و مکتب در روانشناسی عمومی پدیدار شد. روانشناسی شناختی مطالعه چگونگی شکل گیری رفتار انسان توسط فرآیندهای شناختی از جمله زبان، توجه، حافظه و ادراک است. روانشناسی اجتماعی که بررسی می کند که چگونه تراکم جمعیت و فرهنگ بر رفتار تأثیر می گذارد.
علاوه بر این، مطالعه ویژگیهای انسانی و رشد فردی، همراه با روانشناسی انسانمحور، در سراسر دهه 1950 افزایش قابل توجهی داشت. در این جریان نظریه هایی مانند نظریه رشد شناختی جان پیاژه و سلسله مراتب نیازهای آبراهام مزلو مورد توجه قرار گرفت.
به طور کلی، تاریخچه این رشته – که رفتار و فرآیندهای ذهنی انسان را در محیطی منطقی و علمی مطالعه می کند – نشان می دهد که چگونه روانشناسی عمومی در طول زمان با استفاده از تکنیک های علمی تکامل یافته است. از آنجایی که روانشناسی عمومی نحوه رفتار، روایت و پیشبینی افراد از تجربیات خود را روشن میکند، یکی از مهمترین زمینهها در علوم انسانی باقی مانده است.
تاریخچه روانشناسی یادگیری
تاریخچه طولانی آموزش روانشناسی وجود دارد. این شاخه از روانشناسی به بررسی چگونگی تأثیر یادگیری بر رفتار می پردازد. در طول تاریخ، تعداد زیادی از روانشناسان و فیلسوفان یادگیری و تأثیرات آن را بررسی کرده اند. در زیر خلاصه ای از برخی از مراحل کلیدی در تکامل روانشناسی یادگیری آمده است:
رشته روانشناسی رفتاری در دهه 1910 ظهور کرد و تأکید کرد که رفتار مبنای یادگیری است. همکاری بین BF Skinner و John B. Watson یکی از حامیان اصلی این جنبش است. آنها عقیده داشتند که پاداش ها و مجازات ها ممکن است رفتاری را که از طریق تقویت و تجربه آموخته می شود، تغییر دهد.
تئوری های شناختی: با ظهور روانشناسی شناختی در دهه 1950، تمرکز بیشتر بر نحوه عملکرد ذهن در طول فرآیند یادگیری قرار گرفت. محققانی مانند جان پیاژه نظریه هایی در مورد رشد ذهنی و شناختی کودکان ارائه کرده اند. این نظرات از این تصور سرچشمه می گیرد که مهارت های شناختی مانند تمرکز، حافظه، استدلال و حل مسئله برای یادگیری و رشد شخصیت ضروری هستند.
فرضیه یادگیری اجتماعی روانشناسی رفتاری اولین بار توسط آلبرت بندورا در دهه 1960 ارائه شد. او فکر می کرد که همانطور که مردم رفتارهای دیگران را می بینند و تقلید می کنند، یادگیری اتفاق می افتد. مفهوم «مدلهای ارزیابی» او توضیح میدهد که چگونه مدلهایی که بهعنوان نمونه یا الگو عمل میکنند، میتوانند بر رفتار یک فرد تأثیر بگذارند.
روانشناسی رفتاری و شناختی: در دهه 1970، روانشناسانی که روشهای روانشناسی شناختی و رفتاری را ترکیب کردند، نظریه های شناختی-رفتاری روانشناسی یادگیری را ایجاد کردند. بر اساس این مفاهیم، یادگیری و رفتار با انگیزه ها و مجازات ها و نیز مؤلفه های شناختی شامل باورها، ادراکات و تفسیرها شکل می گیرد.
در طول تاریخچه روانشناسی یادگیری، ایده انتقال یادگیری نیز مطرح شده است. تکنیک به کارگیری دانش از یک محیط برای افزایش دانش از محیط دیگر به عنوان یادگیری انتقالی شناخته می شود. این مفهوم بر این مفهوم استوار است که مهارت ها، اطلاعات و روش های یادگیری قابل انتقال به حوزه های مختلف است.
این یک مرور مختصر از تکامل روانشناسی یادگیری ارائه کرد. در طول سالیان متمادی تعداد زیادی از دانشمندان و روانشناسان در توسعه این موضوع سهیم بوده اند و هنوز هم تعداد زیادی روانشناس درگیر مطالعه و تحقیق آن هستند.
پدر علم روانشناسی
اعتقاد بر این است که ویلهلم وونت روانشناسی را به عنوان یک رشته علمی تأسیس کرد. او در سال 1879 اولین آزمایشگاه روانشناسی را در دانشگاه لایپزیگ آلمان تأسیس کرد. ووندت اهمیت مطالعه علمی ذهن و رفتار انسان را برجسته می کند و به عنوان پیشگام در ایجاد روانشناسی به عنوان یک رشته جداگانه شناخته می شود.
وونت با استفاده از روشهای آزمایشگاهی و اندازهگیریهای دقیق سعی کرد روانشناسی را به عنوان یک رشته جدا از روانشناسی فلسفی و پیشفرضهای نظری مطرح کند. او در حین ایجاد روش هایی برای ارزیابی روانشناسی تجربی بر فرآیندهای ذهنی و تجربیات ذهنی تمرکز کرد.
وونت تأثیر عمیقی بر روانشناسی گذاشت و شاگردانش جورج میلر، جیمز مک کین کتل و ادوارد تیچنر همگی در توسعه روانشناسی معاصر مشارکت داشتند. وونت و شاگردانش با ایده ها و رویکردهای خود به طور قابل توجهی روانشناسی تجربی و روانشناسی شناختی را پیش بردند.
از آنجا که وی اولین آزمایشگاه روانشناسی را تأسیس کرد و بر کاربرد روشهای علمی و تجربی در تحقیقات روانشناسی تأکید داشت، گاهی اوقات ویلهلم وونت را بنیانگذار روانشناسی می نامند.
اولین کتاب تاریخ روانشناسی و اولین روان شناس ایران
اولین کتاب در مورد تاریخ روانشناسی توسط دانیل ان. رابینسون نوشته شد که کتاب تاریخ روانشناسی اولین مقاله در این موضوع بود. این جلد 1984 به بررسی توسعه روانشناسی از آغاز تا کنون می پردازد.
اولین روانشناس ایران: علی اکبر دهخدا اولین روانشناس ایران بود. او پس از تولد در تهران در سال ۱۳۰۹ در دانشگاه لیون فرانسه در رشته روانشناسی تحصیل کرد. دهخدا اولین کتاب روانشناسی به زبان فارسی را با نام «روانشناسی» تولید کرد و پس از بازگشت به ایران انجمن روانشناسی ایران را تأسیس کرد. او نه تنها به توسعه روانشناسی در ایران کمک کرد، بلکه این موضوع را در دانشگاه تهران نیز تدریس کرد.
مردی که به عنوان پیشکسوت علم روانشناسی در ایران، علی اکبر دهخدا شناخته می شود، تأثیر بسزایی در پیشرفت این رشته داشت.
کلام پایانی
در طول هزاران سال، روانشناسی سفری جذاب و پیچیده از تکامل علمی داشته است. روانشناسی در تاریخ طولانی خود به عنوان مطالعه و نظریه ذهن و رفتار انسان گام های مهمی برداشته است. این امر منجر به توسعه چندین ایده، مکتب و تکنیک در رشته روانشناسی شده است.
اگرچه بسیاری از فیلسوفان و متفکران از دوران باستان به مطالعه ذهن و رفتار انسان پرداختهاند، اما تأسیس اولین آزمایشگاه روانشناسی توسط ویلهلم وونت در سال 1879 در آلمان رسماً بهعنوان نقطه عطفی در تاریخ روانشناسی به عنوان یک علم متمایز شناخته میشود.
از آن زمان تاکنون تلاشهای زیادی برای ایجاد نظریهها و مدلهای روانشناختی صورت گرفته است و مطالعه روانشناسی به تدریج روشهای علمی و تجربی را پذیرفته است.
در قرن بیستم، چندین مکتب و جریان بر روانشناسی تأثیر گذاشتند. برای مثال، زیگموند فروید، رواندرمانگر و روانشناس رشد، جان پیاژه، ایدهها و مدلهایی از رشد انسانی و ناخودآگاه ارائه کردند. علاوه بر این، روانشناسی شناختی – که بر فرآیندهای ذهنی و شناخت انسان تأکید میکند – در قرن بیستم به یک رویکرد محبوب تبدیل شد.
تکامل روانشناسی در دهههای اخیر تا حد زیادی تحت تأثیر فناوری و همچنین دیدگاههای تازهای مانند روانشناسی محاسباتی و علوم اعصاب قرار گرفته است. این تکنیکهای پیشرفته چگونگی ارتباط فعالیت مغز افراد با افکار و رفتارهایشان را مطالعه میکنند.
در نتیجه، تاریخ روانشناسی نشان می دهد که چگونه در طول زمان تغییر کرده است و چگونه پیشرفت های فلسفی، علمی و فرهنگی بر آن تأثیر گذاشته است. با توجه به این پیشرفتهای دیرینه، روانشناسی اکنون یک رشته چند رشتهای و چند رویکردی با متخصصانی است که در روانشناس اجتماعی، روانشناس بالینی، روانشناس شناختی، و روانشناس کودک و نوجوان، از جمله دیگر حوزههای این رشته، کار میکنند.
بدون دیدگاه